کد مطلب: ۷۱۳۷۵۴
۱۳ آبان ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۱

سفید و سیاه «هشت پا»: معمایی مهیج اما ایده‌آل و غیرقابل باور

سریال پلیسی شبکه یک در روایت یک قصه معمایی مهیج موفق بود، اما در شخصیت‌پردازی و گره‌گشایی ضعف‌های مهمی داشت

به گزارش مجله خبری نگار، پس از سریال «غریبه» با فضای امنیتی و معمایی در شبکه سه، مجموعه پلیسی «هشت پا» به کارگردانی احمد معظمی، از شبکه یک روی آنتن رفت. «غریبه» به موضوع قاچاق دارو می‌پرداخت و «هشت پا» با محوریت موضوع مبارزه با مواد مخدر تولید شده است. ساخته معظمی در روایت قصه‌ای ملتهب، پرکشش و درگیرکننده موفق بود و کیفیت قابل قبولی داشت، اما بخش زندگی شخصی پلیس قصه، ضعف‌هایی جدی داشت و باورپذیر نبود. جمعه‌شب قسمت پایانی «هشت پا» روی آنتن رفت و پرونده این سریال بسته شد. به همین بهانه در ادامه مطلب، به نقاط ضعف و قوت این مجموعه پرداختیم.

قصه‎ای پرکشش با ریتم مناسب

مرگ مشکوک یک مرد در موتورخانه رستوران باعث می‌شود که نیرو‌های پلیس دنبال دست‌های پشت پرده بروند و معمای این قتل را کشف کنند. سرانجام مشخص می‌شود پای یک باند تولید و پخش مواد مخدر در میان است و نفر اصلی این باند یک استاد دانشگاه خوشنام است. قصه «هشت پا» از همان نقطه شروع کشش کافی را برای ترغیب قصه ایجاد کرد. ضرباهنگ بالا و ریتم مناسب سریال هم یکی از امتیاز‌های سریال بود که مخاطب را پای تماشای «هشت پا» نگه می‌داشت.

صحنه‌های اکشن خوب

سریال «هشت پا» روایت پرالتهاب و مهیجی داشت. «دکتر آصف‌پور» به عنوان متهم اصلی پرونده قاتل باهوشی بود و همین موضوع کار نیرو‌های پلیس برای کشف هویت او را سخت کرده بود. هرچند که در پایان پلیس موفق شد همه متهمان را دستگیر کند و گروگان‌ها را نجات دهد، بنابراین مشابه دیگر سریال‌های پلیسی تلویزیون، شاهد پایانی خوش، همراه با موفقیت تمام و کمال پلیس بودیم. «هشت پا» چند صحنه تعقیب و گریز خوب و مهیج نیز داشت که باورپذیر از آب درآمده بود و مخاطب را سرگرم می‌کرد. گروه بازیگران سریال نیز بازی‌های خوبی داشتند، اما در میان آنها عملکرد سعید چنگیزیان و سودابه بیضایی بیشتر به چشم آمد. چنگیزیان در نقش پلیس خونسرد و آرام قصه، نزد مخاطب پذیرفته شد و بیضایی نیز در نقش زن معتاد قصه بازی باورپذیری داشت.

​​​​​​​یک شخصیت کاملا سفید و ایده‌آل

مهم‌ترین ضعف «هشت پا» مربوط به زندگی شخصی «کسری کیانفر» و ارتباط او با خانواده‌اش است. در نقطه آغاز سریال اشاره کردیم که خانواده این پلیس و ارتباطات آنها نمایشی و کلیشه‌ای است. زمانی که قصه پیش رفت و پای نامزد پلیس هم به قصه باز شد، این موضوع بیشتر به چشم آمد. «کسری» به عنوان یک پلیس موفق می‌شد و حدود ۴۰ سال سن داشت، بنابراین انتظار می‌رفت هیجاناتش و شیوه ارتباط او با همسر آینده‌اش متناسب با سن و سال او باشد، اما این شخصیت در مواجهه با «پریچهر» شبیه جوانان بی‌تجربه و هیجانی رفتار می‌کرد به طوری که در جلسات آشنایی مسلط به صحبت کردن نبود و شب عقد نیز به شدت دست و پای خود را گم کرده بود!

گفتگو‌های طولانی «کسری» و «پریچهر» برای آشنایی بیشتر با یکدیگر نیز نه تنها جذاب نبود، بلکه کسل‌کننده و ضعیف بود. شخصیت «پریچهر» (هلیا امامی) نیز به طرز اغراق‌شده‌ای ایده‌آل و سفید بود. به عنوان مثال، پس از مجروح شدن «آزیتا» (سودابه بیضایی) با اسلحه، پلیس به اشتباه نسبت به «پریچهر» مظنون شد، این شخصیت برای رهایی از مخمصه و اثبات بی‌گناهی خود، هیچ نامی از «کسری کیانفر» نیاورد تا باری روی دوش او نباشد. شب عقد نیز زمانی که «کسری» پس از جاری شدن خطبه عقد، مراسم را رها کرد و سراغ انجام عملیات رفت، «پریچهر» خم به ابرو نیاورد و گفت خودش اوضاع را مدیریت می‌کند. این کاراکتر در رشته معماری تحصیل کرده بود، کاراته‌کار بود و از این نظر هم همه چیز تمام بود!

گره‌گشایی غیرقابل باور

یکی دیگر از موارد غیرقابل باور، شیوه حل معما توسط «کسری» بود. پدر کسری که یک سرهنگ بازنشسته بود، مانند یک کتاب راهنما، برای حل معما به «کسری» کمک می‌کرد. این پلیس هر زمان که نمی‌توانست معمایی را کشف کند، سراغ پدرش می‌رفت، از او سوال می‌کرد و جواب‌های دقیق و درستی می‌گرفت که باعث می‌شد گره قصه باز شود. در یکی از قسمت‌ها نیز دیدیم که وقتی «کسری» و پدرش مشغول صحبت کردن درباره مظنونین بودند، مادر «کسری» در ادامه کل کل با همسر خود، عصای او را آورد و توجه «کسری» را به آن عصا جلب کرد، بنابراین پلیس قصه به یاد عصای «عارف آصف‌پور» متهم اصلی افتاد و به سرنخ مهمی رسید!

این که پلیس به صورت اتفاقی به سرنخ‌های مهم برسد و پدر این شخصیت مانند یک فرد دانا، به قول خود «کسری» الهام‌بخش او باشد، قابل باور نیست. به دلیل پخش همزمان «هشت پا» و سریال نمایش خانگی «بازنده»، این مورد را مقایسه کنید با تلاش «حامد کیانی» در این مجموعه برای پیدا کردن محل اختفای آدم‌ربا به واسطه فیلمی که او ارسال کرده بود. تیزهوشی «حامد» و توجه فراوان او به جزئیات باعث موفقیت این پلیس می‌شود و مواجهه اتفاقی او با واژه «هتل» که راه‌گشا می‌شود نیز منطقی است، اما صحبت از «عصا» توسط مادر «کسری» و تاکید او روی آن در موقعیتی که سریال ترسیم کرد، منطقی نبود.

منبع: خراسان

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر